سرنوشت

امروز دلم خیلی گرفته

 نمی دونم چی بگم؟

 نمی دونم از کی بگم؟

 اصلآ از کجا شروع کنم؟

 از بی مهری و بی مرامی روزگار؟

 از دست کسی که میمیرم براش؟

 از دست خودم؟

 آره باید از دست خودم گله کنم که

 اینه حال و روزش

 چون می تونست این نباشه

 نه نه ! ! !

 نمی تونست این نباشه

 بابا به کی بگم؟

 با چه زبونی بگم؟

 آخه دست من نبود

 دست دلمم نبود

 اصلآ دست هیچکسی نبود

 مگه عاشق بودنو عاشق شدن

 دست خود آدمه؟

 من که می گم نه

 دست خودت نیست که عاشق بشی

 آخه پس از کی گله کنم؟

 اصلآ باید گله کنم یا نه؟

 کی؟

 روزگار؟

 سرنوشت؟

 آره خب ما آدما تا یه جایی کم میاریمو

 میبریمو دیگه نمی تونیم

 می ریم سراغ همینا

 ولی همشم دست اونا نیست

 ای کاش میشد

 سرنوشتو از سر نوشت

 ولی اونم خوب نیست

 ای بابا پس چی خوبه؟

 ما آدما چرا قانع نیستیم به داشتهامون

 چرا همش حسرت نداشتهامونو می خوریم؟

 چرا قدر اون چیزایو که داریمو نمی دونیم؟

 

 

تاریخ افتتاح:7/5/1386
















































پروردگارا
در خانه فقیرانه خود
من چیزی دارم
که تو در عرش کبریایی خود
نداری
که من
چون تویی دارم
تو چون خودی نداری




















آدرس اين صفحه را براي دوستانتان
بفرستيد
نام دوست شما :
دوست شما Email:
نام شما :
شما Email:




















اين سایت را صفحه ي خانگي خود کنيد




href="javascript:history.go(0)"
onClick="javascript:this.style.behavior='url(#default#homepage)';this.setHomePage
('URL');" TARGET="_self">اين سایت را صفحه ي خانگي خود کنيد














href="javascript:window.external.AddFavorite('http://YourLink.com','Your WebPage
Title')">اضافه به علاقه ها



















This website was created for free with Own-Free-Website.com. Would you also like to have your own website?
Sign up for free